۱۳۹۱ اسفند ۱۲, شنبه

بهشون بگیم...

سلام دوستای خوبم. قبل از اینکه ماجرای امروز رو تعریف کنم می خوام یه بار دیگه از همه شماهایی که راهنمایی کردین و سعی می کنین که کمک کنین تشکر کنم.
و اما امروز. امروز هم مثل هر روز من آرینا رو ورداشتم که بریم استخر. بچه فعلا سرگرمی دیگه ای نداره و خیلی هم آب بازی رو  دوست داره. از دیروز هم یاد گرفته که بدون جلیقه یکم شنا کنه و کلی شوق و ذوق داره. به هر حال ما رفتیم و بعد از چند دقیقه یه آقای ایرانی که همسایه هست و ما باهاش سلام علیک داریم با نوش اومد  . این بنده خدا خیلی خونگرم و مهربونه. مثل اینکه تازگی هم اومده و خیلی انگلیسیش خوب نیست. توی ساختمون ما به قانون هایی که واسه استفاده از استخر، سونا و ... نوشتن و به درو دیوار زدن خیلی اهمیت میدن. همه رعایت می کنن. یکی از این قانونها هم دوش گرفتن قبل از اومدن توی آبه که همه جا هم هست. این بنده خدا سریع با نوش اومده بود و یادش رفته بود دوش بگیره و از شانسش هم یه پیرمرد گیرکانادایی توی آب بود. تا اینو دید سریع گفت باید بری دوش بگیری اما این بنده خدا متوجه نمی شد. کاناداییه ول کن نبود و بلاخره این متوجه شد و رفت دوش گرفت و اومد. تا اینجای کار یکم به من برخورد. نمی دونم چرا... خلاصه ما مشغول شنا شدیم و یه دختر کوچولو و مادر بزرگش هم اومدن و آرینا و دختر بچه با هم مشغول بازی شدن. یکمی که شنا کردیم رفتیم توی جکوزی نشستیم و بچه ها هم که اجازه ندارن بیان توی جکوزی همون بغل نشستن . یه چند لحظه ای که گذشت اون دختر بچه دوباره برگشت توی آب و مادربزرگش کنار ما موند. آقای ایرانی همسایه ما هم بنا به عادت همه پدربزرگای مهربون ایرانی رفت نزدیک دختر کوچولو و مشغول حرف زدن با اون شد. یک دفعه مادر بزرگه متوجه شد و با ناراحتی از جکوزی اومد بیرون و رفت نوش رو صدا کرد. بعد هم آوردش اینور و بهش گفت مگه نمی دونی نباید با غریبه ها حرف بزنی ...
من ناراحت شدم. من میدونم که اینجا نباید به بچه ها بدون اجازه دست بزنی یا نازشون کنی. اما اون بنده خدا نمی دونست و فکر کنم اصلا متوجه هم نشد. کاش به بابا مامانمون وقتی میان اینجا اینارو بگیم. دوست ندارم هیچ کس باهاشون یجوری رفتار کنه که انگار اونا چیزی حالیشون نیست...نمی دونم شاید هم من زیاد حساسم. اما به نظرم  این مسئله مهمه باید کنار یاد گرفتن زبان ، فرهنگشون رو هم یاد بگیریم. شما چی فکر می کنین؟

۳ نظر:

بانو گفت...

اینجا روی بچه‌ها خیلی خیلی حساسن و بقول خودشون Over Protective هستن... مخصوصن دختربچه‌ها... یعنی حتی شما که یه خانوم هستی هم بخوای بری با یه بچه‌ای که کسی کنارش نیست وایستی حرف بزنی، اصلن خوششون نمیاد، چه برسه به یه آقا... یعنی اصلن تو فرهنگشون مشابهش هم نیست که بچه یه گوشه وایستاده، تو بری لپش‌و بکشی بگی چطوری عمو!
برای همین هم عکس‌العملشون در این مورد ممکنه یه کم تند باشه

خود شما هم اگر مشابهش برای بچه‌تون پیش بیاد، با اینکه تو ایران عادیه که یکی با یه بچه‌ی غریبه شوخی کنه و بگه و بخنده، چون توی اینجا نیست، باید دقت کنید... چون کسی که اینکارو می‌کنه از این جامعه‌ست و ممکنه هدف دیگه‌ای داشته باشه.

بهترین کار همینه که افراد مسن‌تر رو با این فرهنگ آشنا کنیم و بهشون گوشزد کنیم که اینجا سیستمش با ایران خیلی فرق داره

ویدا گفت...

حق با توئه . به پیر مرد بیچاره گفتی که نباید به بچه های دیگران نزدیک شود ؟

Shouka گفت...

نه ویدا جان روم نمیشه بش بگم. می ترسم بش بربخوره