همینجوری دلم خواست اسم این نوشته رو بزارم آقا جون ما اصلا نمی ریم کانادا. حالا حرفیه. کیو باید ببینیم؟
والااا . انگار تو کشورشون چه خبره. دیوونمون کردن. بالاخره یا اینوری یا اونوری دیگه. تصمیم گرفتم دیگه اصلا بهش فکر نکنم. به آموزشگاه گفتم وقتم رو کاملا پر کنه و یه دوره هفت ماهه دیگه برداشتم. بگذار کانادا در فراق (یا فراغ؟؟؟؟) ما بسوزه. مگه نه دوستان در انتظار؟؟اصلا کجا همچین مهاجرایی گیرشون میاد؟
فقط یه سوال :
این کارمندهای اداره مهاجرت مثل اینکه روش کارشون با کل سیستمی کاری کانادا (که البته ما از دور شنیذیم) فرق داره و هر چی بیشتر تنبلی کنن پاداش می گیرن.
امروز سام می گفت اگه مثل فلانی واسه استرالیا اقدام کرده بودیم الان 2 سال بود که اونجا بودیم... همچین یه جورایی راست گفت.
اما بیخیال. ما رفتیم با خونسردی ( از تکونهای پام معلومه دیگه) زندگیمونو بکنیم.
شما هم از من می شنوید همین کارو بکنید.