۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

گلدونه جان و پوریا ی عزیز هم لطف کردن و نظراتشون رو گذاشتن . اما هر کاری می کنم نمی تونم اینجا کپیشون کنم. توی نظرات منشرشون کردم.
دوستای عزیز
واقعا لطف کردین. فکر کنم می دونید که یه کسی که می خواد بره چقدر به این اطلاعات نیاز داره .

۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

از همتون واقعا ممنونم

دوستان عزیز و مهربونی که لطف کردین و جواب دادین واقعا ازتون ممنونم. از اینکه وقت گذاشتین .
با اجازه نظراتتون رو منتشر می کنم چون مطمئنم به درد خیلی ها می خوره

خورشید شب مهاجر

سلام شوکای عزیز
ببین دوست من اینجا قوانین متفاوت هست با آنچه ما آموختیم.بچه رو از بدو تولد از گربه و سگ می ترسونیم که هان اگه این کار بد رو کردی میدیم لولو و یا پیشی و یا هاپو بخوره.اینجا هالوین میذارن هیچ کس از هیچی نمیترسه.تنبیه در هر سطحی نسبت به هر کسی جرم محسوب میشه چه در مورد بچه،چه در مورد زن و چه در مورد شوهر.
در مورد مدرسه باید بهت بگم که اینجا مدارس مختلفی وجود داره که در سطوح درسی مختلف هستند.نظر دوست شما را نمی پذیرم چراکه در معدود مدارس اینجا به این صورت تدریس میشه.من سعی میکنم تا دو هفته دیگه پست کاملی به همراه آدرس های لازم در این زمینه منتشر کنم تا جواب سوال شما رو بصورت کامل داده باشم.
شاد باشی عزیز

دسامبر ۲۵, ۲۰۱۰، ساعت ۸:۵۳

حذف
ناشناس داود گفت...

جواب سوالتون خیلی طولانیه. به زودی جواب خواهم داد

دسامبر ۲۵, ۲۰۱۰، ساعت ۹:۲۱

حذف
Blogger Mohajer گفت...

سلام
فکر میکنم همینطور باشه.
البته اون فشاری که تو مدرسه به بچه های ما میارن اینجا نمیارن برای همین بچه هشون شادتر و سرحالتر از بچه های ما هستن. البته چند وقت پیش نخست وزیر کبک به مردم انتقاد کرد و گفت شما خودتون تو خونه ها با بچه ها کار نمیکنید و وقت برای بچه ها نمیگذارید و بعد تمام تقصیرها رو گردن مدرسه میاندازید.
اینی که بچه را به امید مدرسه باید رها کرد کار اشتباهیه در همون ایران هم اگه بچه ها باسوادترن پدر مادرها سالی چندین میلیون خرج کلاسهای اضافی و کنکور و مدارس غیر انتفاعی میکنند کلی به بچه فشار روحی و روانی میارن، تازه امکانات رفاهی مدارس اینجا رو ندارند.
اینجا مردم بچه شونو به این مدارس میفرستن، یک ریال هم جهت پیشرفت بچه شون خرج نمیکنن و تو خونه هم کار نمیکنن و بعد غر میزنن بچه ما بیسواد بار میاد. انتقاد نخست وزیر اینجا از پدرها و مادرها همین بود.

دسامبر ۲۵, ۲۰۱۰، ساعت ۹:۳۴

حذف
ناشناس نیلوفر گفت...

شوکار عزیز کامنتتو در وبلاگم ئیئم و امدم که نظرمو بگم.من نظام مدارس اینجا رو دوست دارم.اینجا همه چیز با احترام همراهه.البته بهتره این سوالو از دوستانی که بچه دارن و وبلاگ نویسن بپرسی مثل میترا رودابه و ...
و یا افرادی که در اینحا مدرسه رفتن و در حال رفتن به دانشگاه هستن مثل افشین عزیز .اینطوری بهتر می تونی با خوندن خاطراتشون با سیستم تحصیلی اینجا اشنا بشی.این وبلاگ افشین
http://tabidneveshte.blogspot.com/

دسامبر ۲۵, ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۲۳

حذف
Blogger مریم گفت...

درسته اينجا بچه ها رو نميشه زد! ولي مگه شما بچه رو كتك مي زنيد؟ :) در همون حدي كه ما بچه ها رو دعوا مي كنيم هرجاي دنيا اشكالي نداره. تنبيهاتي مثل محروم كردن از تلويزيون يا كامپيوتر استفاده ميشه. بيشتر اينجا وقتي بچه كاربدي مي كنه به اتاقش مي فرستنش و بهش ميگن حق نداره تا چند ساعت بيرون بياد. هركي ميگه اينجا بچه ها توي دبيرستان زياد چيزي ياد نمي گيرند دارند اينجا رو با ايران مقايسه مي كنند. ببين سيستم آموزشي ايران بيشتر روي تئوري كار مي كنند اينجا روي كارهاي عملي وكارهاي گروهي. بچه اي كه اينجا دبيرستان ميره قرار نيست بره ايران كنكور بده كه نگرانش باشي. بچه ها اينجا مي تونند بنا به علاقه شون ادامه تحصيل بدن و همون ديپلم دبيرستانش هم كار عملي بيشتر از يه بچه ديپلم توي ايران بلده. بچه ها رو خيلي مستقل بار ميارن اينجا. تشويق به استقلال مالي ... كلاسهايي براي گرفتن سرتيفيكيت هايي كه بچه ها بتونن باهاش حتي در دوره دبيرستان كار كنند. بچه ها رو مسافرت مي برند حتي مسافرتهاي خارج از كشور مي برند و تشويقشون مي كنند كه هزينه مسافرت رو خودشون قبلا دربيارن. الان متاسفانه كامپيوتر ندارم و با موبايل اينها رو نوشتم بعدا باز هم ميام و اگه چيزي به نظرم رسيد مي نويسم.

دسامبر ۲۵, ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۲۴

حذف
ناشناس نگاهی نو گفت...

شما نمی تونی به بچه دست بزنی. یه هل دادن بچه و حتی داد زدن جلوی دیگران یعنی هر کسی شما را ببینه که داری داد و بیداد می کنی و بچه را هل می دی و یا بهش فشاری میاری( هل دادن- نیشگون- مو کشیدن ( خدا رحم کنه) . هر چیزی که انجام بدی تمام مردم در خیابون ممکن است سریع زنگ بزنن به مرکز حمایت از بچه و بعد شما و همسرتون را می برن پیش روانپزشک که ببینن ایا صلاحیت نگهداری از بچه را دارین و اگه باز هم ریپرتی از شما ببینن تا جایی پیش می رن که بچه از شما گرفته میشه و خود مرکز حمایت از بچه خانواده ای را برای نگهداری از فرزند شما در نظر می گیرن. که مدتش را خودشون معلوم می کنن

دسامبر ۲۵, ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۴۷

حذف
ناشناس نگاهی نو گفت...

در مورد سواد دار شدن یا نشدن بچه ها
اینجا برای معلم شدن شما باید 5 سال درس دانشگاهی بخونی 4 سال لیسانس را می گیری و بعد یک سال دیگه میری دانشگاه مخصوص معلم ها که بقدری رقابت ورودی شدید و سخت است که... شما باید معدل " ای" باشی در مقطع لیسانس که بعد بتونی به دانشگاه معلم ها بری برای یک سال دیگه که لیسانس دوم را بگیری. دقت کن یک سال درس سخت معادل لیسانس دوم است. خب تا اینجا یعنی یک معلم عالی که مدرکش تقریبا فوق لیسانس ایران است برای درس دادن به ابتدایی ها.

دسامبر ۲۵, ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۵۱

حذف
ناشناس نگاهی نو گفت...

در مورد بچه ها
متد ایران نیست که بچه با دنیا مشق نوشته مواجه بشه. در این کشور این متد و 3 نوع دیگر مد بود که بعد متد جدیدی وارد کار اموزش و پرورش اینجا شد و همه چی بر اساس فان است برای بچه ها. اینجا بچه ها از نظر ریاضی مثل بچه های ایران نیستند ولی از نظر موسیقی- اعتماد به نفس- شاد بودن و لذت بردن از مدرسه خیلی پیشتاز هستند.
عزیز چیزی که خیلی اینجا متفاوت ایت اینه که بچه های اینجا به خاطر اهمیت بسیار زیادی که قانون بهشون میده خیلی اعتماد به نفس دارن و یه مقدار از نظر من گستاخ و خود رای هستند. بچه های اینجا باز از نظر من اون عاطفه بچه های ایران را به پدر و مادرشون ندارند و به مرور هم کمتر میشه درشون( در مقایسه با بچه های ایران). اینجا کسی نمی تونه برای بچه اش سخت گیری کنه چه درسی و چه مسایل دیگه. خیلی قانون ازشون حمایت می کنه که خب همه خوبه و هم مسایل منفی خودش را داره

دسامبر ۲۵, ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۵۸

حذف
Blogger Mehrbanoo گفت...

من فکر کنم تربیت خانواده خیلی مهمه. بنظر من اصلا لازم نیست که بچه کتک زده بشه. تاثیر پدر و مادر خیلی عمیقه. مگر پدر مادرهای ما تو ایران ما رو تنبیه جسمی کرده اند. من هرگز یادم نمی یاد کسی منو کتک زده باشه. یک دوست که سالها اینجا زندگی کرده میگفت :یکبار که بچه ها تصمصیم به اطلاع دادن به پلیس دادن یک تنبیه روانی بکنیدش نه جسمی. فکر کنم جواب بده.

دسامبر ۲۵, ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۵۵

حذف
Blogger از دبي تا كانادا گفت...

شوكاي عزيز،
خوب كاري مي كني كه سكوتت رو مي شكني. اصولا اين وبلاگها اصلا جون مي دن براي غر زدن. اگر تو اين وب لاگها غر نزنيم كجا غر بزنيم؟
و اما درباره تحصيلات در كانادا. منهم مثل تو در حال تحقيق هستم ولي باور كن هيچ الگويي نمي شه داد. يعني به دليل اينكه خواسته آدمها از زندگي با همديگه فرق مي كنه نمي شه الگو برداري كرد. فقط مي تونم بگم اگر سيستم آموزشي كانادا خوب نبود، آدمهايي كه در اونجا تحصيل كرده بودند رو اينجا (دبي) با حقوق هاي آنچناني استخدام نمي كردند. يه قلم بچه ات بعد از ديپلم مي تونه در هر دانشگاه آمريكايي يا اروپائي پذيرش بگيره. در وب لاگي خوندم كه خانواده اي بعد از مدتي زندگي در كانادا برگشتن ايران اما بچه ها دوام نياوردن در ايران چون بي نهايت استرس امتحان و كنكور و معلم خصوصي و غيره و ذلك در در ايران وجود داره. شايداين خانواده هايي كه تو مي گي انتظار داشتن به بچه ها فيزيك هسته اي در مدرسه تدريس كنند. ما نبايد سيستم آموزشي غلط و نادرست خودمون رو با سيستم اونها مقايسه كنيم. منابع آموزشي ما تقريبا مال 50 سال پيش هستند. هنوز تعليمات ديني و واحدهاي مذهبي در دانشگاهها حرف اول رو ميزنن. بچه هاي ايراني اگر همه جا خوش مي درخشند نه به خاطر سيستم آموزشي كه به خاطر هوش سرشار و تحقيقات شخصي شونه. به هر حال ما ايرونيها هيچوقت از هيچ چيز به طور كامل راضي نيستيم. انقدر هم اعصبابت رو بابت اين حرفها خورد نكن. اميدوارم به زودي خبري از آن سوي آبها براي همه مون بياد. انقدر اين پروسه طول كشيده كه همه داريم دچار وسواس فكري مي شيم.
شاد باشي

دسامبر ۲۵, ۲۰۱۰، ساعت

۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

سکوت رو می شکنم

سلام

با خودم قرارگذاشته بودم که اینجا غر نزنم. اما الان یه موضوع پیش اومده که غرغرانه نیست .
قضیه از این قراره که یکی دو تا از آشناها که از قرار یکی دو سال کانادا زندگی کردن و بچه هاشون اونجا مدرسه رفتن متفق القول می فر مایند:
1- کانادا جای زندگی نیست . اصلا نمیشه به بچت دست بزنی. اگه دعواش کنی یا حتی یه نیشگون کوچولو ازش بگیری ( توجه دارین یه نیشگون کوچولو که دیگه بابا بچه احتمالا لازم داره ) social workers پدرت رو در میارن و ....
2- مدرسه هاشون هیچی به بچه ها یاد نمی دن. و بچه تا دبیرستان بیسواد بار میاد. اصلا با بچه ها خوب کار نمی کنن.

البته در مورد اول من بنظرم خیلی هم کار خوبی می کنن. بشدت با تنبیه و داد زدن سر بچه مخالفم. اصولا فکر می کنم باید با بچه صحبت کرد. اما در مورد دوم احتیاج به راهنمایی شما دوستان دارم. میشه کمک کنین؟

فعلا سکوت بهتره

مرجان ،

تو که منو می شناسی نمی خوام غر بزنم، اینه که ترجیح دادم یه مدت حرف نزنم کلا.
مرسی از اینکه به فکر من هستی.

۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

تمام ایمیل هام پرید

دوستان عزیزی که این مدت بهم ایمیل زدین
تمام ایمیل هام پرید. دیگه هم به این آدرس ایمیل دسترسی ندارم. لطفا برام روی وبلاگ پیغام بزارین.

۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

باید رفت

سرکلاسم. بچه ها دارن امتحان میدن. نگاشون می کنم. مگه تو کله هاشون چی می گذره؟ چرا این د و ..لت گرامی اینقدر می خواد همه چیزرو کنترل کنه. یعنی این بچه ها فقط میان که کوتاهی یا بلندی مانتوی منو نگاه کنن؟
دوستای توی ایران در جریان هستند . دوباره گیر دادن ها شروع شده. حتی به آموزشگاههای خصوصی هم کار دارن. نباید مانتوی کوتاه ، تنگ ، مدل دار ، ... بپوشیم. نباید با دانش آموزها شوخی کنیم. نباید توی کلاس اجازه بدیم بچه ها حرفهای سیاسی یا دینی بزنن.
باید گزینش بشیم...
شاید اگه نمی اومدم و دوباره این بایدها و نبایدها رو نمی دیدم کم کم ، به خاطر طولانی شدن پروسه مهاجرتمون، بی خیال رفتن میشدم. اما باید رفت. اینجا جای موندن نیست. بچه من توی کشوری بزرگ نمیشه که از سن 6-7 سالگی بهش بگن اجازه نداره توی کلاس تاپ بپوشه.
باید رفت...

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

خوب سلاااااام
به به شوکا خانم کجا بودی چه عجب از این ورا

خوبین دوستان؟

ما خوبیم. خیلی گرفتاریم. خط تلفن خونه قطع بود . بالاخره وصل شد. عروسیه برادر کوچیکم بود. خدا رو شکر به سلامتی تموم شد ولی حسابی خسته شدیم.
از کانادا هیچ خبری نیست. کم کم دیگه دارم نا امید میشم. انگار اون انرژی که برای دنبال کردن کارا داشتم یک دفعه تخلیه شده. زندگی پر استرس ایران هم شده قوز بالا قوز.
آرینا خوبه. خیلی شیطونه. و کم خواب. کم کم داره شروع می کنه حرف زدن.
خواستم شروع کنم به نوشتن فکر می کردم کلی حرف دارم . اما نمی دونم چی بگم و از کجا بگم.
سعی می کنم ار این به بعد هر روز بنویسم که اینطوری نشه.
فعلا باهاتون خداحافظی می کنم.