۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

این روزهای من

سعی می کنم از این روزها، روزهای عادی خودم بنویسم، دوباره:
-اول از همه که سام رفت ایران. کار واجبی داشت که باید انجام میشد. دلم برای تنگ شده. خیلی. شاید چون ما همیشه و همه جا توی این 3-4 سال با هم بودیم. به هر حال شنبه برمیگرده.
- علتش رو نمی دونم اما شنبه که برای چک وضعیت بچه رفتم دکتر، تپش قلبم زیاد بود. حال دختری خوب بود خدا رو شکر. دکتر گفت که باید نوار قلب بگیرم و آزمایش تیروئید هم بدم. خوب دیروز رفتم نوار قلبو گرفتم که حرف دکتر رو تایید می کرد. نتیجه تیروئید رو هم امروز باید برم بگیرم. در ضمن دکتر عزیز هم فرمودن که احتمالا تا 10 آگوست بیشتر اینجا نیستند و میرن مرخصی. والله من نمی دونم این دیگه چه مدلشه. تا اونجایی که یادم میاد دکترا همیشه برنامشون رو طوری می چیدن که مرخصیشون زمانی باشه که مریض ندارن. یا اصلا اگه می خوان برن مرخصی مریض رو قبول نمی کنن، یا حداقل از اولش بهش می گن. حالا فکر اینم که اگه من تا اونموقع زایمان نکنم به فکرام اضافه شده. چه می دونم . هرچی خدا بخواد.
- با مدیرم صحبت کردم و قراره که از 15 جولای دیگه نیام سر کار. احتمالا اول جولای برم برای مامانم ویزا بگیرم که اون هم همزمان بیاد اینجا.
- از کانادا هم هیچ خبری نیست. وضعیت فایل ما بصورت آنلاین نشون میده که مدارک دریافت شده و در حال پروسس هست. همین

هیچ نظری موجود نیست: