۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

تقریبا 1 ساعت پیش با همسر صحبت کردم. خدا رو شکر کارهاش داره خوب پیش میره. برای ناهار هم مامانش سبزی پلو با ماهی درست کرده بود . همسرشکمو هم کلی خوشحال بود. جای من خالی.
از اینکه خوشحال بود منم کلی روحیه گرفتم و خوشحال شدم. امیدوارم توی این مدت کوتاهی که اونجاست از کنار خانواده بودن حسابی استفاده کنه و انرژی بگیره.
یکی از آرزوهای من اینه که می تونستیم همه خانواده همیشه دور هم باشیم. یعنی میشه؟

۲ نظر:

هستی گفت...

شوکا جان نینی خانومه ما چطوره؟ الان که تنهایی یهو هوس نکنه زودتر بیاد از تنهایی درت بیاره

Shouka گفت...

هستی جان نی نی خوبه. باباش برگشته. این چند روزه هم من رفتم خونه داییم. از ترس اینکه بخواد یهو زودتر بیاد.