۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه

روزای من

سلام.

خوب این چند روز دوباره حالت تهوع برگشته بود و الان هم داره آخرین زورای خودش رو می زنه. اما زندگی می گذره ... از روز پنج شنبه براتون می گم که چیکار کردیم:

- 5 شنبه شب با دو تا از دوستامون که متاسفانه دارن می رن ایران (به خاطر این رکود اقتصادی و از دست دادن شغلشون) رفتیم ساحل. جای همگی خالی هوا هم گرم نبود و خوش گذشت.
- جمعه یه سری خرید برا خونه داشتیم که رفتیم فستیوال سنتر و از هایپر پاندا خریدامون رو انجام دادیم. بعدش هم تو سنتر یه چرخی زدیم ، شامی خوردیم و ساعت 11 هم رفتیم سینما. فبلم ترمیناتورکه همسر مهربان می گه این جور فیلما رو فقط باید توی سینما دبد و واقعا هم راست می گه. یک اکشن عالی با جلوه های ویژه معرکه بود و من خوشم اومد.
- شنبه نوبت دکتر داشتم . قبلش هم می خواستیم یه صندوق پستی باز کنیم که متاسفانه اون دفتر پستی ظرفیتش تکمیل بود. واسه همین هم با صورت کش اومده رفتیم دکتر. خوب نی نی جان حالش بسیار خوب بود . وزنش حدود 1050 گرم و قدش هم 36-37 سانت. سخت هم مشغول خوردن بود. الهی من قربونش برم حتی توی تصویر سونوگرافی هم به نظرم خیلی خوشگل میاد. البته دکتر مهربون هم همینو گفت ( واسه شادی دل یک مادر احتمالا). وضعیت من هم خوب بود به جز فشار خونم که خیلی پایین بود و دکتر گفت باید با نوشیدن مایعات سعی کنم بیارمش بالا وگرنه مجبوره بهم قرص بده. امیدوارم کار به اونجاها نکشه...
بعد از دکتر رفتیم میرکاتو ناهار بخوریم و یه سر هم به مغازه Mamas and Papas زدیم. من عاشق محصولات این فروشگاهم. از لباس بچه بگیر تا وسایل اتاقش ... ما می خواستیم یه ست پتو لحاف و وسایل خوابشو بگیریم که البته به نظر من خیلی گرون بود. اما پدر مهربان گفته که حتما باید این سرویس رو بگیریم. می بینید از الان چقدر دخترشو لوس می کنه؟
- یکشنبه طبق معمول سر کار بودیم. بعدش هم رفتیم 4-5 تا خونه دیدیم چون قراره جابجا بشیم. خونه الانمون رو دوست داریم . بزرگ و دلبازه . اما یه خوابه ست و خوب پس دخترم چیکار کنه؟ یکی از موردایی که دیروز دیدیم خیلی عالی بود که اگه خدا بخواد میریم همونو می گیریم.

خوب همش همین. البته به اضافه انتظار برای رسیدن جواب سفارت...

۵ نظر:

امیر گفت...

شوکاجان
انشالله انتظارت زودتر سر بیاد. از زندگیت لذت ببر و
خوش باش

هستی گفت...

شوکا جان شما که به امید خدا تا یک سال دیگه باید همه کارهاتون درست شده باشه و راهی بشین، به نظر من اینجا خیلی خرید نکن همه چیز رو که نمیتونی ببری اونوقت دلت میسوزه که با قیمت زیاد خریدی و با قیمت ارزون باید بدی بره، ایشالله رسیدین کانادا کلی انتخابهای خوب دارین
(ببخشید البته قصد فوضولی نداشتم)

Shouka گفت...

امیر عزیز از محبتت ممنون. از اینکه همیشه انرژی مثبت می فرستی

هستی جونم. اتفاقا خودمون هم همش به همین مساله فکر می کنیم. واسه همین شاید تخت و کمد و چیزایی که جابجا کردنشون سخته رو نخریم. فقط چیزای قابل حمل به راحتی. مثل پتو، ملافه هاش و ...
در ضمن اصلا فضولی نیست . من بخدا خوشحال میشم که نظراتتو بدونم

مریم-یادگار گفت...

آخی جای مارو خالی کنین میرکاتو که میرین:)
خیلی خیلی آرزوی سلامتی و تندرستی می کنم براتون . برای خوب شدن حالت تهوع نزار اصلا معدت خالی بمونه یه بیسکویت کنار تختتون بزار صبح قبل از بلند شدن بخوری خوبه عزیزم:)

Shouka گفت...

مریم جان حتما. توصیه شما رو هم انجام میدم. ممنون از توجهتون