۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۴, پنجشنبه

کپک می زنیم

من نمی دونم چطور بعضی از آدمها می تونن ساعتهای طولانی بیکار بچرخن. یا مثلا آرزوشون اینه که جایی کار کنن که حجم کار کمه. کسایی رو می شناسم که وقتی روزی یه کار کوچک انجام می دن انگار شاخ غول شکستن و اونروز رو زودتر می رن خونه که خدایی نکرده از فشار کاری حالشون بد نشه. توی خیلی از اداره های دولتی ایران که وضع همینه. مثلا جهاد کشاورزی. البته نمی خوام بگم همه توی این جور جاها ول می چرخن و بیکارن...
به هر حال من بیکاری واسم شکنجه ست. اصلا حالم بد می شه بدجور. نمی دونم شاید به خاطر اینه که از روزی که کار کردن رو شروع کردم همیشه جاهایی کار کردم که حجم کار خیلی زیاد بوده. حتی توی یه مقطع زمانی دو جا کار کردم به اضافه ترجمه برای یک دارالترجمه و ساعت 9 تا 10:30 شب هم کلاس فرانسه. اما از وقتی اومدم امارات واقعا حوصلم سر می ره. اوایل از بیکاری به شوهری تو ویرایش پایان نامش کمک می کردم. اما اونم تموم شد. بعد هم که همزمان بحران اقتصادی شروع شد و کار من از کم هم کمتر شد و من رسما دارم کپک می زنم. مشکل اینجاست که وقتی هم کار هست اونقدر با سرعت اون کار انجام می دم که انگار دنبالم کردن. شاید باورتون نشه من حتی روزای تعطیل که توی خونه هستم و تصمیم دارم که مثلا استراحت کنم نمی تونم بیشتر از یک ساعت بیکار بشینم. شاید این هم در نوع خودش یه مریضی باشه. نمی دونم؟؟؟

۴ نظر:

امیر گفت...

شوکا جان
انشالله وقتی‌ ۳ نفر شدید ، دیگه وقت برای سر خاروندن نخواهی داشت. بچه کلی‌ از وقت آدمو به خودش اختصاص میده.
خوش باشی‌

بانو گفت...

شوکا جان منم به خاطر بحران اقتصادی الان چند ماه خونه نشینم و دارم دق میکنم.دقیقا میفهمم چی میگی

پوريا گفت...

بابا حالا خوبه شما بارداري !!!
اگه بار شيشه نداشتين چيكار مي كردين؟؟

Shouka گفت...

امیر جان امیدوارم واقعا سرم گرم بشه و گرنه از توی خونه موندن حتما سکته می کنم.
بانوی عزیزم . من حالتو درک می کنم. وقتی تازه اومده بودم امارات چند ماهی دنبال کار بودم و می دونم که چه فشار عصبی به آدم وارد می شه. از صمیم قلب آرزو می کنم زودتر یه کار خوب پیدا کنی.