۱۳۸۷ اسفند ۱۹, دوشنبه

کرگدن؟

فکر کنم اولین فکری که بعد از شنیدن اسم کرگدن به ذهن می رسه پوست کلفتی باشه که در اون صورت یک نسبتی بین من و جناب کرگدن وجود داره. قصه اینه که توی این سه ماهه آخر حاملگی هر روز پوست اینجانب کنده شده از شدت ضعف و (گلاب به روتون) تهوع. در حدی که واقعا گاهی روزا به گریه افتادم و به خودم قول دادم که اگه اوضاع مالی یه کوچولو بهتر بشه دیگه به هیچ عنوان نمی رم سر کار. بخصوص اینکه دکتر هم بهم گفته بدلیل کاهش وزن و اخیرا آهن خون بهتره استراحت کنم...
آما...
اما امروز (که نمی دونم به خاطر قرص ضد تهوع بود یا بچه جان رخصت دادن) حالم خوبه و تونستم با موفقیت مقادیری غذا و تنقلات بخورم ، پوست کنده شده در عرض سه ماه، به سرعت در اومد و اون هم از نوع بسیار کلفت. و خوشحال و خندان و از اون مهمتر راضی، تصمیم به ادامه کار تا چهار ماه آینده گرفتم...
الان هم در کمال خوشحالی و رضایت باید این پست رو نصف و نیمه ول کنم و برم چون همسر عزیز اومده دنبالم.

هیچ نظری موجود نیست: