۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

بالاخره برگشتم

سلام
بلاخره آرينا خانم تو سن 38 روزگی به من اجازه داد بیام و یه سری به دوستای گلم بزنم. هیچ وقت فکر نمی کردم انقدر دلم براتون تنگ بشه. کلی حرف دارم اما فعلا تنذ تنذ اخبار می دم و میرم که وبلاگای شما رو بخونم.
و اما خبر:
نامه کانادای ما اومد اما توضیح خواستن که پول از کجا اومده تو حسابمون. یکم نگران شدم اما هر چی خیریت باشه همون میشه. منتظر موندم شناسنامه و پاسپورت و اقامت آرینا درست بشه که یدفعه مدارک اونم بفرستیم. امروز اقامتشم هم درست شد. شناسنامه رو دادیم ترجمه شنبه تحویل می گیریم. به امید خدا همون شنبه هم مدارک رو می فرستیم.
هفته آینده با مامان و بابا میریم ایران. احتمالا حدود 2 ماه بمونم که آرینا هم یکم بزرگتر شه.
برفی جان خیلی دلم واسه نوشته هات تنگ شده و از احوال پرسی هات هم ممنون.

فعلا خداحافظ همه

۳ نظر:

لاله گفت...

سلام شوکا جون
خوبی مادر ;)
آرينا گل چطوره؟ از طرف من روی ماهش رو ببوس.
در مورد این نامه هم نگران نباشید. قانونی توی کانادا تصویب شده که باید از منبع پول اطلاع داشته باشند برای جلوگیری از کارهایی مثل پول شویی. حتی وقتی اینجا خونه ای رو میخرید نامه ای رو امضا میکنید که این پول از راه حلال به دست اومده و از راه هایی مثل معاملا دراگ و ... نبوده و یه همچین چیز هایی.
به هر حال اصلا جای تگرانی نیست، امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی دوست گلم.

هستی گفت...

سلام شوکا جان، خوضحالم که خوبی و خانومی هم خوبه و دوباره می بینم که می نویسی،دل ما هم برات تنگ شده بود

snow lady گفت...

خوب شوکای ما بالاخره سر و کلش پیدا شد :: )
البته این بار من یه کم تاخیر دارم نه؟

خوشحالم که همه چی ردیفه و ارینای عزیز هم یواش یواش داره بزرگ میشه و یه کم اوقات ازاد برای مامانش میذاره : )

سفرتون هم خوش عزیز دلم..

و در اخر ممنون از لطفت برای نوشته های من.

میبوسمت.. برفی