یکی از شاگرد های من یه خانم پرستاره. دیروز برام یه چیزی تعریف کرد که دوست دارم برا شماها هم بگم:
یه پسر بیست ساله ایرانی، یه پسر بچه افغانی 5 ساله رو دزدیده. به بدترین شکل بهش تجاوز کرده و بعد به قصد کشت با یه سنگ افتاده به جونش . وقتی بچه رو به بیمارستان منتقل کردن پوست بالای سرش کاملا جدا بوده و تمام دور دهنش بر اثر فشار کبود. رو بدنش به علت کشیده شدن روی سنگ حسابی زخمی شده.
پدر بچه واسه خانم پرستار تعریف کرده که:
بچم هر روز به خونه همسایه (همون پسر 20 ساله) می رفت و با کامپیوتر بازی می کرد. یه روز اومد و گفت که اون پسر اذیتش کرده. رفتم و به مادر پسر گله کردم. مادر هم سریع یه قرآن آورد و قسم خورد که بچه من اهل این حرفا نیست. ترسیدم و از اون به بعد اجازه ندادم اونجا بره. هر روز با خودم می بردمش کرایه کشی. یه روز اومدم خونه و برای چند لحظه کوتاه توی ماشین دم در تنهاش گذاشتم تا از خونه چیزی بردارم. توی همین فاصله پسر همسایه بچه و ماشین رو با هم دزدید و این بلا رو سر بچم آورد.
جالبه بدونین وقتی مرد افغانی پیش پلیس شکایت می کنه چی جواب می گیره: شما افغانی هستین و باید تا فلان تاریخ از ایران می رفتین. حالا هم توی این کشور هیچ حق و حقوقی ندارین!!!!
مر افغانی به پرستار گفته که حالا که اونا حقم رو نمی گیرن خودم اینکارو می کنم. اون پسر یه خواهر داره...
از دیروز هزار تا سوال توی ذهنم می چرخه. اون یه ایرانی نبود اما آدم هم نبود؟ الان اون پسر متجاوز کجاست؟ قربانی بعدی کیه باز هم یه افغانی؟ این ماجرا تو ذهن اون خانواده و فامیلشون و تمام آدمایی که این ماجرا رو میشنون چه تصویری از ایرانی ها می سازه؟ این ماجرا دیگه چند تا قربانی داره؟ آینده این پسر بچه چی میشه؟ ...
کاش مرده بود که الان با مرده فرقی نداره...
یه پسر بیست ساله ایرانی، یه پسر بچه افغانی 5 ساله رو دزدیده. به بدترین شکل بهش تجاوز کرده و بعد به قصد کشت با یه سنگ افتاده به جونش . وقتی بچه رو به بیمارستان منتقل کردن پوست بالای سرش کاملا جدا بوده و تمام دور دهنش بر اثر فشار کبود. رو بدنش به علت کشیده شدن روی سنگ حسابی زخمی شده.
پدر بچه واسه خانم پرستار تعریف کرده که:
بچم هر روز به خونه همسایه (همون پسر 20 ساله) می رفت و با کامپیوتر بازی می کرد. یه روز اومد و گفت که اون پسر اذیتش کرده. رفتم و به مادر پسر گله کردم. مادر هم سریع یه قرآن آورد و قسم خورد که بچه من اهل این حرفا نیست. ترسیدم و از اون به بعد اجازه ندادم اونجا بره. هر روز با خودم می بردمش کرایه کشی. یه روز اومدم خونه و برای چند لحظه کوتاه توی ماشین دم در تنهاش گذاشتم تا از خونه چیزی بردارم. توی همین فاصله پسر همسایه بچه و ماشین رو با هم دزدید و این بلا رو سر بچم آورد.
جالبه بدونین وقتی مرد افغانی پیش پلیس شکایت می کنه چی جواب می گیره: شما افغانی هستین و باید تا فلان تاریخ از ایران می رفتین. حالا هم توی این کشور هیچ حق و حقوقی ندارین!!!!
مر افغانی به پرستار گفته که حالا که اونا حقم رو نمی گیرن خودم اینکارو می کنم. اون پسر یه خواهر داره...
از دیروز هزار تا سوال توی ذهنم می چرخه. اون یه ایرانی نبود اما آدم هم نبود؟ الان اون پسر متجاوز کجاست؟ قربانی بعدی کیه باز هم یه افغانی؟ این ماجرا تو ذهن اون خانواده و فامیلشون و تمام آدمایی که این ماجرا رو میشنون چه تصویری از ایرانی ها می سازه؟ این ماجرا دیگه چند تا قربانی داره؟ آینده این پسر بچه چی میشه؟ ...
کاش مرده بود که الان با مرده فرقی نداره...