۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

فقط تشكر

سلام به همه دوستاي مهربونم

فِقط اومدم تشكر كنم لاله جان از دلداريت ممنونم اميدوارم همينطور باشه و ما زودتر كارامون درست بشه
برفي جان روي ماهت رو مي بوسم
سحر جان من دقيقا نمي دونم درباره كي صحبت مي كني اما از اينكه به من سر مي زني ممنونم

هستي جان به اميد روزي كه دوباره زود زود به هم سر بزنيم

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

بالاخره برگشتم

سلام
بلاخره آرينا خانم تو سن 38 روزگی به من اجازه داد بیام و یه سری به دوستای گلم بزنم. هیچ وقت فکر نمی کردم انقدر دلم براتون تنگ بشه. کلی حرف دارم اما فعلا تنذ تنذ اخبار می دم و میرم که وبلاگای شما رو بخونم.
و اما خبر:
نامه کانادای ما اومد اما توضیح خواستن که پول از کجا اومده تو حسابمون. یکم نگران شدم اما هر چی خیریت باشه همون میشه. منتظر موندم شناسنامه و پاسپورت و اقامت آرینا درست بشه که یدفعه مدارک اونم بفرستیم. امروز اقامتشم هم درست شد. شناسنامه رو دادیم ترجمه شنبه تحویل می گیریم. به امید خدا همون شنبه هم مدارک رو می فرستیم.
هفته آینده با مامان و بابا میریم ایران. احتمالا حدود 2 ماه بمونم که آرینا هم یکم بزرگتر شه.
برفی جان خیلی دلم واسه نوشته هات تنگ شده و از احوال پرسی هات هم ممنون.

فعلا خداحافظ همه